انیا و خونه باغشون
دخترم و شیطنت هاش
دخترم بغل مربیش
خواب های خوب خوب ببینی عمر بابا
وقتی که آنیا میره مهد
بابایی گلم سلام امروز 25 خرداد 94 خاطره رفتن به مهد رو واست مینویسم ،از چند روز پیش با مامانت تصمیم گرفتیم بزاریمت تو مهد ،چون الان 14 ماهه شدی و نیاز داری بیشتر اجتماعی ترو اموزش بیشتری رو ببینی تا شخصی موفق باشی. بعد از کلی دوندگی و تحقیق از مهد های مختلف یه مهد خوب و تمیز و عالی واست پیدا کردیم اسم مهدت هم حنا هستش یه مربی خیلی مهربون داری که خیلی سریع با هاش اخت شدی فکر نمی کردیم به این زودی خودت رو با مهد وفق بدی ، روزی که فرداش میخواستیم ببریمت مهد شبش نتونستم بخوابم خیلی دلم شور میزذ همش به این فکر میکرد م که چطوری میشه اذیت نشی یه هویی دلت واسه مامانت تنگ نشه گریه نکنی خلاصه خیلی واسم سخت بود تا اینکه ف...
نویسنده :
بابایی
13:29